اسمش شد مـــــــــــد!!!
شلوار لــــــی را برایمان فرستادند،اول زیاد هم بــــد نبود،
بعد شد آفـــــــــت غیرت و حیا
پسرانه اش از بالا کوتاه شـــد و دخترانه اش از پایین
چادر شــد مانتو های بلند،مانتو ها ذره ذره آب رفت،
حالا دیگر باید آن را بلــــــــــوزنامید،
چادر چادری ها هم کم کم تبدیل به شنــــــل شده،
یا آنقــــــدر نازک که
بودنش طعنه ایست به نبودنش
تمام افعال ارادى انسان، تابع حسن و قبحى است که تشخیص مىدهد. «حجاب و بی حجابى» نیز از این چارچوب برون نیست. عدهاى حجاب را نیک مىدانند و بدان پایبندند و در مقابل، بى حجابى را زشت مىشمارند و از آن بیزارى مىجویند؛ چنان که گروهى بى حجابى را پسندیده، به آن اهتمام مىورزند و حجاب را عملى مرتجعانه و زشت دانسته و به آن علاقمند نیستند.
بی حجابی که بی دینی نیست. دلت پاک باشد: دختر جوان که حسابی به مد روز راه می رود و به تعبیر امروزی ها شیک پوش و آرایش کرده در خیابان ها قدم می گذارد در طول مسیر که می آید بارها و بارها با افراد مختلفی مواجه می شود که برای او مزاحمت ایجاد می کنند:
هرچند بیچــاره اصـلاً اهل این حرفها نبود و این اتفاق به شدت آزارش می داد ولی حاضر به تغییر در ظاهر خود نیست. چون به شدت دوست دارد در جامعه آزادانه لباس بپوشد و حجاب داشته باشد و به این امر اعتقاد فراوانی دارد.
حال وقتی از این دخترجوان می پرسند چرا موهایت بیرون است؟ جواب می دهد به خودم مربوط است تو چه کار داری؟
برایش توضیح بیشتری که می دهند می گوید: حجاب که مهم نیست. خدا کند آدم دلش پاک باشد!
روزی روزگاری پادشاه معلوم الحالی بود که به دوختن و پوشیدن لباس های تازه خیلی علاقه داشت. برای همین دستور داد هرکس بهترین لباس رو براش بدوزه پاداش خوبی به اون خیاط بده.
خیاطی که از ظلم های پادشاه خسته شده بود و میخواست درس خوبی به پادشاه بده به قصر رفت و گفت من میتونم لباسی بدوزم که فقط آدم های باهوش بتونن ببینن و آدم های احمق نمیتونن اون لباس رو ببینند.
پادشاه وقتی دید ازین طریق میتونه آدم هارو تشخیص بده دستور دوخت این لباس رو به خیاط داد. خیاط هم شروع به دوختن لباس کرد اما هیچکس نمیتونست این لباس رو ببینه.
وقتی کار دوخت لباس تموم شد خیاط لباس خیالی خودش رو برد و تن پادشاه کرد. اما چون هیچکس دوست نداشت بهش بگن احمق شروع به تعریف و تمجید کردند اما در حقیقت لباسی به تن پادشاه نبود و اون لخت لخت بود.
حالا از اون ماجرا چندین سال می گذره و خیاط هایی برای بلهوسی و لذت بردن از ناموس یک ملت لباس هایی دوختن بسیار تنگ و زننده و به بهانه مد و باکلاس بودن جوری وانمود کردن که هرکس ازین لباس ها رو بپوشه خیلی فهمیده و عاقل و با کلاسه و هرکسی که نپوشه احمق و امل هست.
دوستم تازه ماهواره خریده بود. بهش گفتم برا چی رفتی ماهواره خریدی؟ مگه نمیدونی چقدر بدآموزی داره؟ جواب داد : ما فقط شبکه های خوب ماهواره رو نگاه می کنیم و شبکه های بدش رو قفل گذاشتیم.
گفتم چرا داری خودت رو گول میزنی؟ یعنی وقتی شیطان اومد تو جلدت شبکه های بدش رو باز نمیکنی؟ اصلاً مگه شبکه خوبی هم داره که شبکه های بدش رو قفل کردی؟
جواب داد : بله شبکه های مستندش خیلی خوبن. گفتم خب ماهم شبکه مستند داریم. جواب داد : شبکه های ورزشی خوب داره. گفتم خب ماهم شبکه ورزشی داریم. گفت : فیلم های خوبی پخش میکنن. گفتم ماهم شبکه پخش فیلم داریم.
هر شبکه ای که گفت ما تو ایران خودمون هم داشتیم. دیگه نتونست حرفی بزنه بهش گفتم : دیدی تو دنبال کانال خوب نیستی.
دوسه هفته بعد متوجه شدم حجاب خانم دوستم خیلی عوض شده و دیگه چادر به سر نمیکنه که هیچ حتی لباس های زننده هم می پوشه. دوستمم دیگه دور و ور مراسم های مذهبی رو خط کشیده بود و دیگه خبری ازش نبود. پیش خودم گفتم تازه اولشه.
به یکسال نکشید که دوستم از خانمش جدا شد. گویا قضیه اینجوری بوده که دوستم و خانمش هروقت باهم میرفتن بیرون خانمش گلایه می کرده که چرا دوستم همش به دخترای مردم بد نگاه می کرده و یا دوستم همش به خانمش گیر میداده که چرا اینقدر موبایل تو دستش هست و مشخص نیست باکی داره صحبت می کنه و به کی داره پیامک میزنه.
نمی دونم خبر دارید یا نه! روند استفاده از لوازم آرایش به صورت افراطی و نمایشگری زنان از چند دهه قبل شروع شده است. حالا دیگه اکثر دختران و زنان ایرانی استفاده از لوازم آرایشی را جزء جدانشدنی زندگی خود میدانند.
اختلال روانی نیاز به خودنمایی مثل خوره افتاده در جان عده ای از این دخترهایی که به واسطه اختلال روانی و نداشتن اعتماد به نفس به این اسباب گرایش پیدا کرده اند.
سن مصرف لوازم آرایش را بگم که در کشور در پنج سال اخیر از 19 سال به 13 سال رسیده و این در حالیه که در کشورهای پیشرفته تمایل به آرایش بیشتر در بین زنان سالمند دیده میشود که شادابی پوست خود را از دست دادهاند.
رئیس مرکز حراست دانشگاه آزاد در نامه ای به مدیران و روسای دفاتر حراست واحدهای دانشگاه آزاد، دستورالعمل تعجب برانگیزی را ابلاغ کرد.
به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ در این نامه از حراست واحدهای دانشگاه آزاد خواسته شده است از هرگونه مداخله در موضوع حجاب و عفاف (حتی در صورت مشاهده تخلفات) خودداری کنند.
علت این درخواست تامل برانگیز رئیس حراست دانشگاه آزاد این است که مقوله حجاب و عفاف موضوع فرهنگی بوده و نیاز به برنامه ها و راهکارهای خاص و تخصصی فرهنگی دارد!
این نامه می افزاید: در صورت مشاهده هرگونه دخالت بی مورد دفاتر حراست در موضوع صدرالاشاره طبق مقررات با افراد خاطی برخورد انضباطی خواهد شد.
یاد شهدا بخیر...یاد غواصان شهید کشورمان بخیر...یاد اروند کنار و کارون پر خروش بخیر...
روزی بر روی کارون قایق های شناسایی به سمت مواضع دشمن می رفتند و غواصان را به داخل کارون پرخروش می انداختند تا با دل دریایی شان مواضع دشمن سر تا پا مسلح را شناسایی کند غواصانی که ساپورت های غواصی را می پوشیدند اما نه برای خودنمایی و چشم چرانی!!! بلکه برای دفاع از غیرت و ناموس ملت...برای آنکه لحظه ای چشم نامحرم به ناموس ایران نیفتد...
آن روزها شاید همین ساپورت غواصی را با هزینه گزافی به دست می اوردیم اما امروز ساپورت ارزان تر از هر چیز بی ارزشی شده است تا در دسترس همه اقشار جامعه قرار بگیرد...
به عنوان یک افسر جنگ نرم وقتی دیدم همه برنامه هایی مثل ویچت، وایبر ، واتس اپ، تانگو، لاین و اینستاگرام روی گوشی های خودشون نصب می کنن برام جالب شد تا ببینم این برنامه ها چی دارن که اینقدر مردم رو به خودشون جذب کرده.
اوایل همه اون هایی که شماره من رو داشتن کیف می کردن که به به فلانی هم وارد این برنامه ها شده و شروع به خوش آمد گویی می کردن. اما لحن صحبت کردن همه خیلی خودمونی بود. حتی خانم های نامحرمی که یا همکلاسی بودن یا برای کارهای اداری شماره ام رو داشتن. برام جالب بود که تو این فضا هیچکس هیچکس رو غریبه نمیدونست.
اما بعد چند وقت استفاده از این برنامه ها پرده ها کنار رفت و ماهیت اصلی اون هارو کشف کردم که باعث شد سریعاً تمام این شبکه های اجتماعی رو از روی گوشی همراهم حذف کنم.
اصل ماجرا چه بود؟ (اسامی استفاده شده غیر واقعی می باشند)
یک روز تصمیم گرفتم برم به پروفایل افرادی که جزء دوستانم به من اضافه شده بودن. رفتم تو پروفایل آقا حمید یکی از بچه های گل و مذهبی که یکدفه چشمم افتاد به نظرات یکی از مطالب ارسالیش. چندتا دخترخانم جوون که عکس های بی حجابی رو آواتارشون گذاشته بودن برای آقا حمید نظر گذاشته بودن و آقا حمید ماهم براشون نوشته بود: ممنون نازی جون. به سلام فاطی کوچولو چه عجب کجایی دختر؟
چند لحظه مات و مبهوت بودم که این همون حمید بچه مثبت خودمونه که الان با دخترای نامحرم و بی حجاب اینجوری داره حرف میزنه؟ حتی اگه فامیلشونم باشه نه حمیدی که میشناسم اینجور پسریه نه اینکار شرعاً درسته. خیلی ناراحت شدم.
ساپورت پوش های جدید در راه اند .تابستان امسال خیابانگردی ساپورت پوشان با خطرهای جنسی و غیر جنسی همراه است. سکانس ها و زوایایی مختلف از ساپورت پوشی.
چندی پیش رسانه ها خبری از تحلیل محتوای برنامه آکادمی از شبکه من و تو منتشر کردند؛ در این خبر آمده بود که در سری اول آکادمی در 14 سکانس متفاوت، سری دوم آکادمی در 17 سکانس و در سری سوم، در 72 سکانس متفاوت، خانمها از شلوار ساپورت استفاده کردند! و گفتند این یعنی در 90 درصد سکانسهای موجود این سری آکادمی از ساپورت استفاده شده است.
موردی که از دید رسانه ای کار ظریفانه و حرفه ای محسوب می شود و در تغییر ذائقه جامعه و ایجاد شیب ملایم ترویج بد پوششی موثر خواهد بود. البته این شبکه در جنگ نرم خود و شیب ملایم تغییر ذائقه مخاطب و تمایلات فرهنگی و رفتاری او تنها به این مورد بسنده نکرده این شبکه و شبکه های مشابه در ترویج نرم بد پوششی، اختلاط و روابط با نامحرم، لاابالی گری و خیانت و... برنامه های بسیاری را پیاده کرده اند و بخشی از ناهنجاری ها به وجود آمده در جامعه ناشی از عملکرد و وجود چنین شبکه هایی است که متاسفانه توانسته اند بر مخاطبان ایرانی تاثیر گذار باشند.
در این میان شبکه من و تو با رویکرد خاص و جدید خود روند استحاله فرهنگی را به خوبی دنبال کرده است روندی که ما را یاد نظریه "قورباغه آب پز" می اندازد. حضور ارمیا در برنامه آکادمی نشان داد تا من و تو می خواهد جدا از سایر شبکه ها با شناخت عمیق فرهنگ ایرانی، زنان آن را دچار کج فرهنگی نماید و آنها را گام به گام به سمت فرهنگ غربی ببرد
دانشگاه ها به انقلابی فرهنگی در وجوه خود احتیاج دارند این مورد با گذشت بیش از سی و پنج سال از انقلاب اسلامی هنوز به چشم می آید. دروسی که هنوز بومی نشده اند و رنگ و بوی غربی و غیر کاربردی آن با توجه به فرهنگ و آداب ایرانی بر فضای علمی غلبه دارد جای خود دارد اما این روزها حتی محیط فرهنگی دانشگاه ها نیز آنطور که باید نیست.
محیطی که به دلیل فضای جوان دانشگاه بسیار قابل اهمیت است اما مسمومیتی که این روزها دچار آن هستیم نه تنها فضای فرهنگی جامعه را دچار آسیب می کند بلکه فضای علمی را هم با خدشه روبرو می کند و پتانسیل آن راهدر می دهد.
گوشه هایی از این فضا را می توان در جوک ها و طنزهای تصویری که در شبکه های اجتماعی رد و بدل می شود مشاهده کرد از جمله این مفهوم که دختری که در ابتدای ورود به دانشگاه صورتی دخترانه دارد و در ترم آخر این صورت رنگ و بوی زنانه و غیر متعارف به خود گرفته است اما فضای این جوک ها در محیط حقیقی تاسف برانگیز تر است، فسادهایی در محیط دانشگاه جریان دارد که نمی توان به وضوح در این مقال بدان اشاره داشت از دوستی های معمولی تا روابط بی قید و شرط.
جذابیت برایم مهم بود. برای همین احساس می کردم با ساپورت هر روز جذاب تر و خوشتیپ تر از قبل دیده می شوم. این را از نگاه های مردم می فهمیدم. برای همین هر روز ساپورت های چسبان تر و جذاب تری به پا و هر روز نگاه افراد بیشتری را به خودم جذب می کردم.
گمانم این بود که مرتکب هیچ گناهی در دنیا نشده ام و از تمام دختران پاک تر هستم. این خیال تمام عمر با من بود تا آنکه از این دنیا بار سفر بستم و در صحرای محشر و روزقیامت نامه اعمالم را به دست چپم دادند. خدای من چه می دیدیم. گناهانی که حتی یکبار مرتکب آن نشده بودم. گناه زنا و شهوت رانی و فساد و ... زبان به اعتراض گشودم که این چه عدالتی است؟ من حتی فکر یکی از این گناهان هم به افکارم خطور نکرده بود.
گمان می کرد زیبایی یعنی بزک کردن خود در مقابل آینه. آنقدر بزک می کرد که چهره واقعی اش در پشت نقاب آبرنگ ها گم می شد. این وسواس هر روزش بود. اعتماد به نفس را در بتونه کاری کردن معنا می کرد.
اما هروقت راهی خیابان می شد نگاه های هوسناکی از کنارش عبور می کردند که حسابی رنجش می داد. خود را در میان آن نگاه های شوم همچون لقمه غذایی میدید برای سیر کردن چشم های گرسنه رهگذران.
از این تحقیری که خودش به خودش تحمیل کرده بود عذاب می کشید. اینبار وقتی جلوی آینه ایستاد با خودگفت : من بنده ای هستم که خداوند هنگام خلق من به خودش تبارک الله گفت. پس چرا خودم را برای نگاه های گرسنه کوچک کنم؟ چرا کاری کنم که بجای رضای خالق موجب رضای شیطان است؟
بوم شیطانی آینه را که هر روز خود را در آن نقاشی می کرد از دیوار اتاق برداشت و چادرش را به سر کرد.
آزادی یواشکی زنان در ایران نام صحفه ای در فیس بوک است که در این صفحه بعضی از خانم های ایرانی عکس برداشتن روسری شان را قرار می دهند و با نوشتن مطالبی عارفانه و عاشقانه هرزگی خود را آزادی می نامند.
حامیان این صفحه مدام از استقبال مردمی آن دم می زنند اما باتوجه به ماهیت اصلی فیس بوک یعنی سکس، و جذاب بودن نام این صحفه از نظر جنسی، بخش عمده ای از مراجعین به این صفحه فقط به دنبال ارضای غریزه جنسی خود هستند.
با نگاهی دقیق متوجه می شویم تعداد کامنت ها و لایک های آقایان بسیار بالاتر از تعداد لایک ها و کامنت های خانم هاست. علت اصلی لایک کردن این صفحه از سمت آقایان این است که احیاناً زمانی بتوانند عکس های آزادی یواشکی غلیظتری را مشاهده کنند.
مهم ترین و کلیدى ترین عامل در روش هاى تعلیم و تربیت، بحث (الگوسازى) است. هر سن و هر جنس، الگوى خاص خود را بر مى تابد. در این میان، مهم ترین سن، دوران کودکى است. تربیت دوران کودکى بابهره گیرى از الگوهاى خاص و ویژه این دوران همراه است. طبیعى است که الگوهاى دوران کودکى، به طور عمده، از مؤلفه هاى عاطفى به جاى گزاره هاى عقلانى بهره مى برند؛ از این رو رمز و رازهاى موجود در خیال پردازى هاى کودکانه، جایگزین گزاره هاى واقع گرایانه در تربیت بزرگسالان مى شود.
دختر بچه ها انحصارا به عروسک علاقه مند هستند. این علاقه ازعاطفه ویژه دختربچه ها و نیز قدرت برتر عروسک در ایجاد حس همذات پندارى و تفاهم خیالى با کودک نشأت گرفته است و این یکى ازابزارهایى است که غربى ها براى انتقال فرهنگ دلخواه خود، از آن استفاده کرده اند و البته در این راه، تلاش ها و هزینه هاى زیادى کرده اند.
حجاب
یعنی عدم داشتن جذابیت در مقابل نامحرم و پوشیدن لباسی که نگاه را به خود
جذب نکند. درست است در جامعهی اسلامی، ابتدا مردان مکلف هستند چشم خود را
از نامحرم بپوشانند، اما از آنجایی که انسانهای هرزهدل و هرزهنگاه در
جامعه حضور دارند، زنان نیز به داشتن پوششی که مردان نامحرم را جذب ننماید
مکلف شدهاند.
مجموعه این پوسترهای گرافیکی در موضوعات مختلف و مرتبطی مانند: توجه به
حقوق همسایگی و شهروندی، ازدواج و فرهنگ خانواده، نشاط جوانی و تربیت
کودکان، علم آموزی، بصیرت و سیاست، اصلاح الگوی مصرف، تمدن اسلامی ایرانی،
حجاب، مناسبات فرهنگی و ... طراحی شده است.
نمىدانید؛ واقعاً نمىدانید چه لذتى دارد وقتى سیاهى چادرم، دل مردهایى که چشمشان به دنبال خوشرنگترین زنهاست را مىزند.
نمىدانید چقدر لذتبخش است وقتى وارد مغازهاى مىشوم و مىپرسم: آقا! اینا قیمتش چنده؟ و فروشنده جوابم را نمىدهد؛ دوباره مىپرسم: آقا! اینا چنده؟ فروشنده که محو موهاى مشکرده و آرایش زن دیگرى است و حالش دگرگون شده ، من را اصلاً نمىبیند. باز هم سؤالم بىجواب مىماند و من، خوشحال، از مغازه بیرون مىآیم.
نمىدانید؛ واقعاً نمىدانید چه لذتى دارد وقتى مردهایى که به خیابان مىآیند تا لذت ببرند، ذرهاى به تو محل نمىگذارند و نگاهت نمیکنند .
یک هفته بود کارتهای عروسی روی میز بودند. هنوز تصمیم نگرفته بود چه کسانی را دعوت کند. لیست مهمانها و کارهای عروسی ذهنش را پر کرده بود…
برای عروس مهم بود که چه کسانی حتما در عروسی اش باشند. از اینکه داییش سفر بود و به عروسی نمی رسید دلخور بود…
کاش می آمد …
خیلی از کارت ها مخصوص بودند. مثلا فلان دوست و فلان رئیس … خودش کارتها را می برد با همسرش! سفارش هم میکرد که حتما بیایند…
اگر
نیایید دلخور میشوم. دلش می خواست عروسی اش بهترین باشد. همه باشند و خوش
بگذرانند. تدارک هم دیده بود. آهنگ و ارکست هم حتما باید باشند، خوش نمی
گذرد بدون آنها!!!
بهترین تالار شهر را آذین بسته ام. چند تا از دوستانم
که خوب میرقصند حتما باید باشند تا مجلس گرم شود. آخر شوخی نبود که. شب
عروسی بود…
همان شبی که هزار شب نمیشود.
وقتی مشکی مد باشه خوبه.
وقتی رنگ مانتو شلوار باشه خوبه.
وقتی رنگ عشقه خوبه!
وقتی رنگ کت و شلوار باشه با کلاسه!
وقتی لباس های شب تو مهمونیها مشکی باشه باکلاسه!
اما؛
وقتی رنگ چادر من مشکی شد:
بد شد!
افسردگی میآورد!
دنبال حدیث و روایت میگردند که رنگ مشکی مکروهه!
مشکی تا جایی که برای لباسهای شما بود خوب بود
و باکلاس به ما که رسید بد شد!؟
«زنان را در پرده حجاب نگاهشان دار تا نامحرمان را ننگرند زیرا که سخت گیری در پوشش عامل سلامت و استواری آنان است و بپرهیز از غیرت نشان دادن بیجا که درستکار را به بیمار دلی و پاکدامن را به بدگمانی میرساند»
این عبارتهای طلایی، جملاتی است از نامه 31 نهج البلاغه که در آن امیر عارفان، علی ابن ابی طالب سفارشاتی را در ظاهر به امام مجتبی و در باطن به کل دنیا میفرمایند. طلاییترین جمله این عبارت را میتوان در این کلمات دید که سخت گیری در پوشش به نفع خود زنان است. این که زن همچون مروارید است و
ای گوهر آفرینش! زن چه نیکو مقامی دارد که فاطمه از افق او تجلی کرد و مریم
و زینب از آسمان او درخشیدند و آسیه و خدیجه از هستی او طلوع کردند. پس
گوهر وجود خود را به صدف حجاب زینت بخش که حجاب اسلامی از جلوه های زیبای
بندگی است.
* خواهرم! دنیا خراب آبادی است که هر نقطه آن به نگاه های آلوده نا امن
گشته است. اما فرشته های حجاب در محفل انس و یاد خدا در امنیتی بسر می برند
که دیگران از طعم آن بی خبرند.