این
مصاحبه را حدود 10 سال پیش گرفتم، در سفری که در مشهد اقبال همصحبتی با
شیخ را پیدا کردم. او در آستانه 100سالگی همچنان پرنشاط و بذلهگو و زبان
روایت خویش را نگه داشته بود. به باور او هر انسانی دنیایی بود که میشد با
گفتنهای مکرر و یکسان با او، نتیجههای متفاوت گرفت. او این نتیجه را در
پی سیر آفاق و انفس و دیدن و فهمیدن آدمهای گوناگون دریافته بود، از این
رو از مصاحبههای مختلف و روایتهای شبیه به هم ملول نمیگشت و حتی آن را
لازم میشمرد. این گفتوشنود نشر نایافته را در سالروز رحلت فقید سعید و
عالم مجاهد، مرحوم علامه شیخمحمدتقی بهلولگنابادی به خوانندگان ارجمند
«جوان» تقدیم میدارم و برای روحش علو مقام و مرتبت میخواهم.
حاج آقا اسم اصلی شما چیست؟
بسماللهالرحمنالرحیم. پیش از اینکه شناسنامه و فامیلی گرفتن باب
شود، من در دهان مردم به بهلول مشهور شده بودم، چون میگفتند که کارهای این
نوجوان شبیه به بهلول دوره امام صادق(ع) است. وقتی امر پهلوی شد که باید
شناسنامه و نام فامیلی باشد، شناسنامه را گفتم نام فامیل را همان بهلول
بنویسید. محمدتقی بهلول. تا قبل از پهلوی کسی فامیل نداشت. همه حسن، حسین،
علی و... بودند و تفکری، تشکری، تذکری، اعتمادی و اقتصادی نداشتیم. وقتی
گرفتن شناسنامه اجباری شد، از آنجا که مردم مرا به اسم بهلول میشناختند،
من هم با همین اسم شناسنامه گرفتم.